جستجوی این وبلاگ

۲۲ مهر ۱۴۰۲

یک مُشت «چرا» یا "وای!" بر مناقشه جدید اسرائیل

 هفتم اکتبر (شنبه هفته پیش) سربازان "حماس" از مرز اسرانیل گذشتند و به صورت گسترده و وحشیانه به مردم جنوب این کشور حمله ور شدند. 

با چندین و چند سوال که با "چرا" شروع میشود؛ میخواهم این پدیده و کلا قضیه روابط 75 ساله اسرائیل با دوستان فرضی و دشمنان رسمی اش را بررسی و تحلیل نمایم:


ابتدا هفت "چرا" ی قدیمی

1- چرا اصلا اروپائیان، یهودیان کشورهایشان را طی قرون معاصر اینقدر آزار می دادند و اذیت میکردند؟ آیا به خاطر رد کردن مسیح و تبلیغات مخرب کلیسا بود (فرضا مقاله "مارتین لوتر" کشیش به سال 1543 میلادی به نام: "درباره یهودیان و دروغهای آنان" (Von den Jüden und ihren Lügen)[(👈این لینک👉 را نیز مطالعه بفرمایید)] یا علل دیگری جز علت "دینی" داشت مثل فرضا حسادت به "عقل معاش" و "پول ساختن" ایشان یا به قولی "رباخواری"؟! و چرا و به چه علت، عده ای بسیار سعی میکنند تا دشمنی ریشه داراروپا با یهودیان را تنها به یک نفر (هیتلر) یا یک عقیده (نازیسم) فقط در یک کشور (آلمان) تقلیل بدهند؟ در صورتیکه می دانیم در کل کشورهای اروپای غربی دشمنی با یهودیت در قرون معاصر بسیار بسیار رواج داشت به حدی که "تئودور هرتسل" اساسا بابت ماجرای "آلفرد دریفوس" و احساسات قوی یهودی ستیزی "فرانسوی ها" در قرن نوزدهم، به نوشتن کتاب "کشور یهود" همت گماشت. اعمال هیتلر اوج این رذالت بود و نه تمام آن.

2- چرا و چطور "هیتلر" که یک رهبر سیاسی و نه مذهبی بود، آنقدر فجیع و سبعانه بنا به اظهارات خود اروپائیان که البته بسیار محل بحث است، دو سوم از کل یهودیان اروپا  یعنی شش میلیون نفر را ظرف تنها چهار سال (1941 تا 1945م) قتل علم کرد؟ آخر شششش میلیون؟؟ [انصافتان را شکر، اصلا مگر میشود اینهمه آدم را ظرف 1500 روز کشت؟ روزی 4000 نفر بلاانقطاع؟] به هر روی، این تبلیغات سوپر غلو آمیز به نظر شما، کار که بود؟ و هدف ایشان از این ترساندن وسیع یهودیان در اروپا چه بود؟...فراری دادن آنها؟

مهم: 3- چرا یهودیان اروپا پس از جنگ جهانی دوم و زمان صلح، اروپای سرسبز را که خانه و کاشانه اجدادی شان بود را رها کردند و به امید یک دولت واهی، ظرف سه سال 1945 تا 1948 (زمان تشکیل دولت اسراییل) به سمت بیابان های بین اردن و صحرای سینا مهاجرت کردند؟! آیا این مهاجرت به خواست خودشان بود یا یک "تبعید همراه با تشویق"؟ آنهم وسط ده ها قبیله عرب! و باز آنهم در زمانی که می دانیم "هیتلر" دیگر وجود خارجی نداشت و خطر نسل کشی "نازیسم" بالکل از اروپا رخت بربسته بود. آیا این قضیه بنوعی برون سپاری مشکل توسط متفقین نبود؟ فراری دادن ایشان از ترساندن های بیجا نبود؟ بعبارتی بهتر،  چرا زمانی که میشد یهودیان، یک زندگی پرثمر و صلح آمیز جدید را در کل اروپا و آلمان خلع سلاح شده پس از جنگ دوم جهانی آغاز نمایند و در خانه اجدادی بالنده شوند و حتی دولتی مستقل در همان آلمان فتح شده بعنوان غرامتی بر نسل کشی شان داشته باشند (یعنی به اندازه شش میلیون معدوم شده، زمین خالی باقی نمانده بود که یک کشور در همان اروپا برای بازماندگان تاسیس شود؟)؛ باید میرفتند و جدال با ساکنین سرزمین جدیدی که اصولا هیچگاه دشمن یهودیان نبوده اند و تازه خود را پسرعموهایشان نیز می دانسته اند؛ "یعنی اعراب مقیم" را به جان بخرند؟!

4- چرا درحالیکه دو همسایه ی بزرگ اسراییل یعنی "مصر" و "اردن" بالاخره توانستند پس از حل اختلافات ارضی، این کشور جدید را به رسمیت بشناسند ولی دو همسایه کوچک شمالی، یعنی "لبنان" و "سوریه" بر سر اراضی توافق شده هم هیچگاه سازش نکردند و وجود شبه نظامیان "حزب الله" تنش ساز را در جنوب لبنان مناسبتر دیدند؟ پشت این قضایا کیست؟ آیا این کار این دو کشور به نفع ملت فلسطین بوده است یا اسراییل!؟ اگر بنفع ملت فلسطین نبوده است، پس چرا هنوز بر عدم سازش و ایجاد بحران اصرار هیستریک دارند؟ آیا فکر نمیکنید "دیگران" برای ایشان تصمیم میگیرند؟

5- چه کسانی "واقعا" و نه "ظاهرا" نمی خواهند اورشلیم مرکز اسرائیل باشد و چرا؟ چه سودی از این دشمنی با مردم اسراییل میبرند؟ - برای راهنمایی (همین یکبار فقط لطفا دیگر اصرار نکنید!): شاید جواب این "چرا" را بتوانید در کاوش در انگیزه «ساخت و نگهداری بحران در کل منطقه خاورمیانه» بیابید. در عملکرد همان "بحران سازانی" که همواره سعی کرده اند با گل آلود کردن آب، ماهی های بزرگ را آسانتر صید کنند...(یغماگران منابع اولیه و نفت مفت).

6- چرا اصلا یک دولت تروریستی با نام "حماس" به عنوان آلترناتیو "ساف" (سازمان آزادیبخش فلسطین) بوجود آمد؟ چه کسانی این گروه را کاشتند و با پول های کلانشان پرداختند و در بین فلسطینیان غزه نکو داشتند؟ آیا این مدل "ساخت و ساز" یک دولت تروریستی، مثل ساخت و ساز خود "دولت جمهوری اسلامی شیعی" بعنوان آلترناتیو "دولتهای سنی" منطقه نبود؟ شاید...فقط میگویم شاید... اگر بیشتر تحقیق کنیم؛ برسیم به این نتیجه که... بود!😉 

(و آخرین "چرا" که زیر مجموعه همین "چرا" ی ششم است فقط برای کمک به این تحقیق بیشتر علاقمندان ارائه میگردد)

7- چرا در کنار"دولت خودگردان فلسطین" و "حماس" (سنی)؛ باز یک "جهاد اسلامی" (شیعی) هم شکل گرفته است؟ برای چه هدفی؟ آیا ساخت این همه لایه به لایه دشمن برای اسراییل، منطقی و قابل هضم است؟ اگر اروپا و آمریکا "جهاد اسلامی" را گروهی تروریستی اعلام کرده اند و با باقی گروههای مستقر فلسطینی هم اختلافات عقیدتی دارند، چرا اصلا اینها هنوز وجود دارند و از بین نبردندشان؟! یعنی باید باور کنیم که واقعا زور اروپا و آمریکا به این گروههای کوچک تروریستی نمی رسد؟! و اگر اینطور است؛ پس لااقل بفرمائید چه کسی پشت و حامی قدر قدرت آنهاست که خط به ایشان نمی افتد؟ فقط نفرمایید "جمهوری اسلامی ایران" که نه تنها اصلا منطقی نیست، بلکه بسیار خنده دار است...(در ادامه میگویم چرا)

و اما هفت "چرا" ی امروزی:


1- چرا و چگونه اینهمه موشک از انواع مختلف (احتمالا حداقل 8 مدل موشک قد و نیمقد از سه متر تا هفت متر!...تصویر پایین) و همچنین سایتهای مدرن و پرتابل پرتاب آن موشکها به "حماس" میرسد؟! مگر نه اینست که تمام مرزهای غزه رصد میشود؟ 52 کیلومتر از این مرزها که اصلا در خاک خود اسراییل است، 40 کیلومترش هم که مرز با دریاست و موشک اگر بخواهد برسد باید با کشتی کانتینربر برسد که عقلا و عملا منتفی است. یک 12 کیلومتر می ماند بین غزه و مصر که آنهم غیر مستقیم کاملا زیر سیطره ماهواره ای اسراییل و آمریکاست و مسدود و گذرگاه "رفح" هم که غالبا بسته است. 
بفرمایید که مگر موشک، قاصدک است که با باد وارد غزه شود؟ اصلا گیریم زیر کل غزه هم تونل (از آن دست توهمات رسانه ای) باشد؛ بین غزه و مدیترانه که تونل نیست! "سیاست خارجی" دولت مصر هم که دست خود آمریکاست (سیسی) و بدون دستور ایشان آب نمیخورد وگرنه "اخوان المسلمین" چون زامبی سر از قبر بر می آورد. پس با این حساب، چه کسی به "حماس" موشک میرساند؟ 
البته اگر گوشمان را مخملی فرض کنند که می کنند؛ میفرمایند سوریه و ایران حماس را تجهیز می کنند ولی چون این فرض آنها در مورد گوش ما غلط است؛ پس ما منطقا با توجه به ژئوپولیتیک و موقعیت "بازی سازان اصلی" منطقه و جهان یا باید خود دولت یا ارتش اسراییل را در این امر دخیل بدانیم و یا ایالات متحده آمریکا را! غیر از کمک این دو کشور به تجهیز "حماس" اساسا چیز دیگری نمی توان متصور شد. چون باقی کشورها واقعا و قطعا به غزه دسترسی ندارند. آنهم در حد ده ها هزار موشک وارداتی!

2- چرا اساسا اسراییل به "حماس" اجازه موشک پرانی (حتی موشک پرانی از پیش هشدارداده شده!) می دهد؟ مگر نه اینست که "درون" (پهپاد) های پیشرفته براحتی میتوانند درلحظه و برخط، سامانه های موشکی پرتابل را هدف گیری و منهدم (نقطه زنی) کنند؟ برای دوستانی که ایده ای از قابلیت این "درون"ها ندارند، تماشای فیلم سینمایی "GOOD KILL" محصول 2014 که بر اساس وقایع واقعی است را پیشنهاد می کنم. 

اصلا آن فیلم را هم ندیدید، ندیدید! بیاندیشید که چطور ممکن است "درون" هایی که براحتی و با دقت بسیار در شب تار "قاسم سلیمانی" ای را که تحت شدیدترین تدابیر امنیتی و سری، مخفیانه تردد می کرد را کنار دیوار فرودگاه بغداد پیدا کرده و پودر میکنند؛ چرا نمی توانند حتی در روز روشن و پس از سالها پیشرفت بیشتر و حتی اعلام از پیش، سامانه های موشکی متحرک را که در یک محیط مشخص و نه چندان وسیع عمل می کنند؛ هدف بگیرند؟ 

سوالی به این تابلویی! را ندیده ام که حتی یک نفر این روزها در تمام این رسانه های دهان گشاد از ارتش اسراییل یا متحد ظاهری اش، ایالات متحده آمریکا بپرسد. همه تنها می پرسند "گنبد آهنین" چرا خوب کار نمیکند! در حالیکه اصلا گنبد آهنین  چندان نیاز نیست در جایی که بتوان سامانه را درجا منهدم کرد و پرتاب را در نطفه خفه. ولی شاید... و باز هم شاید... باید این موشک پرانی ها باشد برای کنترل افکار عمومی.


3- چرا ارتش و موصاد و دولت اسراییل روز هفتم اکتبر غافلگیر شدند؟! مگر به عقل جور در میاید که نیروی اطلاعاتی ای که ادعای ترور روباتیک در خاک کشوری دور مثل ایران را دارند و یا اجرای پیچیده سرقت یک وانت زونکن از سایت های هسته ای جمهوری اسلامی  و انتقال آن به اسراییل را؛ عُرضه نداشته باشند یک حمله قریب الوقع را در بیخ گوش خود رصد کنند؟! "عجــــــب!"...

وانگهی ارتش اسراییل که همان دقایق اولیه قاعدتا باید از رخنه حماس به مرزهایش مطلع شده باشد و بلافاصله به یگانهایش دستور مقابله داده باشد در حد سرعت آتش نشانان؛ پس این ارتش در چند ساعت اولیه که "حماس" داشت با خیال راحت ملت را در کنسرت یا در شهرک و منازل با تیر میزد و می کشت و می سوزاند و می درید و یا با خود می بُرد؛ دقیقا داشت چه غلطی میکرد؟! چرا اینقـــــدر دیر دست بکار شد؟ 

دقت بفرمایید که ما تازه از یک ارتش در یک کشورعادی حرف نمی زنیم که ما از نیروی نظامی و انتظامی کشوری حرف میزنیم که همواره بایست هوشیار و اصطلاحا در "آماده باش" باشند؛ چرا که دور تا دورشان پُر است از آدمهایی که چشم دیدنشان را ندارند. واقعا این پلیس و ارتش چرا آنقــــــــدر دیر وارد عمل شدند؟! آنقدر دیر که "حماس" قشنگ وقت داشت بیاید داخل کشور، برود داخل "کیبوتص" (شهرک کشاورزی)، افراد را بگیرد و با خود برگرداند به درون غزه! قبول کنید که "در لالا بودن ارتش اسراییل" باورش بسیار بسیار سخت است.

4- چرا اینقدر همه دنیا در رسانه هایشان روی روابط "جمهوری اسلامی ایران" که نه! بلکه روی روابط عمیق بین "ایران" و "حماس" مانور می دهند در حالیکه کمکهای اصلی مالی به نوارغزه و حکومتش (حماس)، از اروپا می رسد و نه از ایران! چرا یوروهای اروپایی در بسیاری از رسانه ها به ناگه غیب میشوند؟ میدانید که "حماس" و اکثر فلسطینیان اصلا سُنی مذهب و طرفدار صدام حسین قاتل ایرانیان هستند. 

چرا فکر میکنید حکومت شیعی و دشمن صدام، یعنی "جمهوری اسلامی ایران" باید تنها حامی واقعی "حماس سُنی" معرفی شود؟ در حالیکه آشکارا مشخص است و میدانیم که ساپورترهای مالی و واقعی "حماس" بعنوان دولت فلسطینی غزه، اینها👈بودند؟: اول "اتحادیه اروپا"، سپس "پادشاهی قطر" که پاپت (Puppet) آشکار آمریکا ست، و در نهایت شاید چند درصد کمکهای آمریکا بواسطه "جمهوری اسلامی ایران" که آنهم به خاطر اینست که این حکومت پاپت مخفی (Hidden Puppet) آمریکا و تروئیکای اروپا ست و باید در معادلات منطقه وجود داشته باشد. 

(اساسا نقش اصلی نوشته شده برای "جمهوری اسلامی ایران" بعنوان یک بحران ساز یا لولوخورخوره ی تابلو در منطقه با شعارهای مضحک "محو اسراییل" و "تقویت هلال شیعی" است و نه تقویت مالی و تسلیحاتی اعراب سُنی. ضمنا جمهوری اسلامی از لحاظ مالی، مقابل اتحادیه اروپا در حد یک "کارتن خواب" هم محسوب نمیشود! این بدبختها ملت داخل ایران را نمی توانند مدیریت افتصادی کنند و اصطلاحا مملکت را درست بگردانند، بعد بیایند و حکومت یک ملک دیگر (غزه) را بچرخانند؟ ... جوک بی مزه ای نیست؟!...برای اینکه مطمئن شویم که است؛ "چرا" ی مهم شماره 5 را در راستای روشنگری بیشتر همین قضیه می پرسم.).

مهم: 5- یکبار شده پیش خود فکر کنید که واقعا چرا جمهوری اسلامی دقیقا همصدا و همسو با رسانه های به قول خودش معاند، خود را حامی "حماس" وانمود میکند و رهبرش بازو و پیشانی آنها را می بوسد؟ مگر این حکومت "مثلا" دشمن غرب و رسانه هایش نیست؟ مدیون من هستید اگر بگویید که "خدای ناکرده" دست نشانده آنهاست و بعضی مواقع مثل این مورد؛ دُم خروس زده است بیرون...!

6- چرا دولت اسراییل در تمام این سالها که مثلا دشمنیِ آشکار به نام "حماس" را زیر گوشش داشت؛ هیچگاه نخواست که با سد کردن راههای ارسال کمک های مالی اروپا به غزه و حماس، مردم این سرزمین را وادار کند تا سران "حماس" و تسلیحاتشان را تحویل دهند؟ مگر نه اینست که با محاصره کامل و قطع آب و برق و نت ، می توان براحتی یا باعث تسلیم مستقیم "حماس" شد و یا تسلیم کردن سران "حماس" توسط خود به ستوه آمدگان؟ اگر حتی یک درصد هم نمیشد؛ لااقل مردم دنیا که با چشم خود می دیدند "حماس" لیدر واقعی مردم فلسطین نیست و حاضر است همه فلسطینیان در فقر و فلاکت باشند تا آنها در حکومت بمانند. آیا با این تیر نمیشد چند نشان زد؟ بیاندیشید! آیا اساسا دولت اسراییل خود بدنبال تخریب چهره حماس بود قبل از هفتم اکتبر؟! باز بیاندیشید!

7- چرا اصلا دولت اسراییل غزه را "بمباران" می کند؟! هدف از این تخریبهای وحشتناک روساختها در غزه چیست؟ در حالیکه خود ایشان همواره میگویند حماس زیر زمین است و نه روی آن و تخریب زیرساختها هم تنها با حمله زمینی میسر است. آیا این حملات هوایی تنها به قصد "استحمار" یا "خنک کردن دل" ملت اسراییل انجام میشود و یا چه؟ من که عقلم قد نمی دهد که این تکنیک "زمین سوخته" در این مورد خاص چه فایده ای داشته و دارد. یعنی بواقع تاکنون طی این سالها چه دستاوردی از این بمباردمان ها اسراییل آمده است جز دشمنی بیشتر "مردم" غزه و "کرانه باختری" و همزمان کسب همدردی "مردم ناآگاه" دنیا با انسانهای کشته و مصدوم و آواره غزه؟ 

آیا این حماقت (بمباران) در همه این سالها حتی یک نتیجه کوچک هم داده؟ اگر داده؛ پس حمله هفتم اکتبر چرا رخ داده؟ اگر نداده؛ پس چرا هنوز این روش زشت و سبعانه ادامه دارد؟ حقیقتا چرا و به چه منطقی بجای "حماس"؛ غیرنظامیان را باید معدوم و بی خانمان کرد؟

/////

گرچه این "چراها" را می توان حالا حالاها ادامه داد ولی فکر می کنم جواب همین 14 چرا ی فوق الذکر، احتمالا تحلیلهای  شما را به دیدگاه و تحلیل های سیاسی بنده در این وبلاگ بسیار نزدیک می سازد. بگمانم جز این چاره ای نیست که دشمن اصلی مردم "اسراییل" و "قوم یهود" را نه "اعراب" بدانیم و نه حتی "جمهوری اسلامی" و "قطر" که تنها عروسکهای خیمه شب بازی در این تئاتر ترسناک هستند.  دشمان واقعی ایشان دقیقا در جایی هستند که ایشان فکرش را هم نمی کنند و یا می اندیشند که دوستانشان قرار دارند. بیچاره مردم اسراییل که مثل ما مردم ایران اسیر یک مشت بی وجدان بعنوان سیاستمدار و حامیان فیک بین المللی خود هستند...


راستی یک خبر تکمیلی هم از سازمان ملل مستقر در نیویورک همین الان صادر شد:

ایشان فرموده اند که دستور "تخلیه شمال غزه" توسط "ارتش اسراییل" ناممکن است! (یعنی اسراییل فعلا حمله زمینی نکند به غزه) و پشت بندش دولت بایدن هم فرمودند که این دستور تخلیه بدون هماهنگی با ایالات متحده بوده استً!

این مواضع آشکارا یعنی اینکه اسراییل بهتر است که فعلا به داخل غزه نرود و نتیجتا "حماس" همچنان بماند و با موشکهایش غوغا به پا کند. ملت غزه هم که طبق عرف و معمول تمام این سالهای شوم قرن بیست و یک، در منطقه ذبح بشوند و اسراییلی ها نیز خواب راحت نداشته باشند. 

به هر تقدیر، گرچه مطمئن نیستم ولی تقریبا تا حدودی میشود پیش بینی کرد که "حماس" تنها به عنوان یک مهره سوخته پس از چند ماه درگیری باید توسط سازندگان خنثی شود؛ ولی مطمئن هستم که شوربختانه تا "بازی سازان جهانی" که تنها به دنبال "منفعت حاصل از بحرانها" هستند، غائله اسراییل و فلسطین نخواهد خوابید.

بشخصه امیدوارم روزی خبر خوش اتمام این مناقشه کهنه بین اسراییل و فلسطین را در همین وبلاگ نوید دهم؛ البته این صلح شروط پیچیده ای و شاقی ندارد و تنها شرطش اینست که "سران غربی G7" بالاخره سر عقل بیایند و دست از سیاستهای هولناک خویش در منطقه ما بردارند. 

سخت بر این باورم که اگر ایشان دست از سر مردمان منطقه ما بردارند و حکومتهای ساخته و پرداخته خویش را هم با خود ببرند؛ "صلح جهانی" نخستین پیامد آن است که با چند راهکار ساده براحتی قابل تحقق است. صلحی که نه تنها بین کل دولتهای خاورمیانه متصور است که بالطبع شروع یک زندگی نرمال برای خود ما ایرانیان بدون مزاحمت جمهوری اسلامی را نیز به ارمغان خواهد آورد.

........

...ای وای من... هنوز بمانید و جایی نروید که یک خبر مضحک دیگر نیز همینک در راستای همان سیاستهای "تفرقه بینداز و حکومت کن" آقایان تصمیم ساز رسید!

«CIA جان فرمایش فرمودند که کمک به کودتای؟! 28 مرداد سال 1953 در ایران، توسط ایشان "غیر دموکراتیک" بوده است!»

عجبا...

و حیرتا...

و شگفتا...

و تلخ خندی از سر دردا...

آخرالامر هم بر ما نه معلوم گشت... چطورشده است که این آمریکایی هایی که هفتاد سال پیش قدرت اینرا داشتند تا دولت یک کشور در خاورمیانه (ایران) را سرنگون کنند (که بصورت غیر مستقیم مؤید نظر من در خصوص سیاستهای زشت خارجی ایشان در جای جای این وبلاگ است)، نمی آیند و از تصمیم و قدرت و فعلیت شان در سرنگونی "محمدرضا شاه" و "نشاندن جمهوری اسلامی" بجای وی که همین 44 سال پیش واقع شده و 26 سال از آن غائله جوانتر است، چیزی به ما بگویند و اصطلاحا رازگشایی کنند؟!

به نظر شما... 

"چَرا؟!"

========================

پی نوشت: دیشب که داشتم این مطلب را می نوشتم نمی دانستم بلینکن و امیرعبدالهیان با هم در قطر تشریف دارند... یعنی ایالات متحده آمریکا و دو عروسک دستی اش (Puppet) یعنی یکی عروسک مخفی اش، ج.ا.ایران و دیگری عروسک آشکارش، قطر که در متن بالا آورده بودم؛ قرار است در یک شهر (دوحه) شب را به صبح برسانند و در مورد "حماس" که آنها هم رهبرانشان همانجا در دفتر رسمی شان مستفر هستند(!)؛ گپ بزنند و سیاستهای جدیدشان را باهم هماهنگ کنند.😁 

خلاصه که ظاهرا دیگر نیاز زیادی به "کدخوانی روابط بین الملل" نیست، چرا که در برخی نقاط عطف که در اینجا حمله سنگین و احتمالا بدون خبر "حماس" بوده است، به یک آن پرده نمایش "بد" می افتد و مسائل پشت آن "خوب" رو میشود. 


هیچ نظری موجود نیست: