امروز میخواهم برای بار دوم (اولین بار 19 شهریور دوسال پیش بود که مطلبی در همین وبلاگ نوشتم) درباره تئوری یا "نظریه توطئه" که من نمیدانم کی و کجا به فارسی "توهم نوطئه" ترجمه شده است، صحبت کنم.
من برایم فرض ِ داشتنِ این نظریه در ذهن انسان و تحلیل بر اساس آن نه تنها اصلا عجیب و غیرواقعی نیست بلکه کاملا برعکس؛ اصلا نمی توانم به خود بقبولانم که عده ای هنوز در این عالم سراسر حقه و فریب حکام و سران خودخواه و مسئولین و دولتهای کلاه بردار و رسانه های جریان ساز و کوهی از اخبار دروغ و ساختگی زندگی کنند ولی به چنین نظریه ای (نظریه توطئه) معتقد نباشند و اصطلاحا همه چیز را در اوج ساده لوحی دقیقا آنطور که برایشان نشان داده یا "وانمود" می شود، دربست قبول کنند!!
این مسئله حقیقتا خیلی عجیب و کاملا غیرقابل باور است برای من.
می پرسید چطور؟... در ادامه با من همراه باشید تا مبسوط خدمتتان عرض کنم.
ابتدا به سراغ تعریف خود واژه "توطئه" برویم. "توطئه" به معنی زمینه سازی و مقدمه چینی برای انجام کاری است در خفا، که در نمای بیرونی آن کار، هیچ اثری از آن مقدمه چینی مشهود و علنی نباشد. ما در فارسی محاوره به اینکار "کلک زدن" و در اصطلاح عام "تقلب کردن" و در لسان ملایان که اساتید مسلم اینکار هستند به آن "خدعه" (به فتح عین) نیز می گوییم.
حالا "نظریه توطئه" چیست؟ نظریه ایست که میگوید من "بسیاری از" و نه "تمام" (این خیلی مهم است، پایین تر باز میکنم) روایتهایی را که بعنوان دلیل یا اخبار یا تحلیل "رسمی" که این "رسمیت" تنها از گزارشات حکومتها و دولتها از طریق رسانه های سمپات شان برای پذیرش عمومی برآمده است و همچنین کل داستانهای تاریخی یا وقایع مذهبی و اجتماعی و علمی و غیره را تنها بر اساس سلیقه توده یا الیت مغرض، بدون تحقیق منصفانه باور نمیکنم و خود سعی میکنم تا بر اساس منطق رویدادها، شناخت حداکثری انگیزه های وقوع یک واقعه، سرنخهای واضح و موجود و بالاخره شناخت منتفع شوندگان از نتایج مستقیم یک واقعه، مسببین و بانیان آن واقعه یا رویداد را حدس بزنم.
حال این نظریه کجایش اشتباه است؟!؛ بماند... ولی اکنون میخواهم از تعریفات پایه ای تر آغاز کنم.
مغز انسان در اساس جوری برنامه ریزی شده است که در بسیاری موارد که خود را در مواجهه با مانعی سخت، دچار ضعف مفرط می بیند، برای غلبه بر آن مانع سعی می کند به هر طریق ممکن، ضعف خود را پوشش داده و متوسل به تمهیداتی خاص شود که در اکثر موارد این تمهیدات و راه حل ها با توسل به تقلب میسر میگردد.
فرضا همه ما بسیار دیده ایم که در بازی یا رقابت میان دو یا چندنفر، آنکسان که خود را بازنده می بینند، اگر سیستمی نظارتی نباشد، سعی می کنند با کلک زدن، ضعف شانس خود را پوشش دهند و به هر طریقی پیروز شوند مخصوصا اگر آن باخت، برایشان از لحاظ اقتصادی یا آبرویی سنگین تمام شود.
یا مثلا دوپینگ کردن. شما در ورزش بسیاز شنیده اید که حتی با وجود نظارتهای بسیار باز عده ای دوپینگ می کنند. چرا که میدانند وضعیت جسمی نرمالشان، برگ برنده ای در مسابقه نیست و حتما باید این ضعف را با مواد نیروزا جبران کنند.
یا مثلا سر امتحانات درسی، شما برای پوشاندن ضعف حفظیات خود، تقلب می کنید ...و همچنین برای تسهیل بسیاری از امور صعب و دشوار آدم براحتی برنامه ریزی می کند تا آن سختی را هرطور شده دور بزند و البته پس از گذر از مانع، در قریب به اتفاق موارد هیچگاه خود را لو نمی دهد که فلان کار خلاف را کرده و یا بهمان کلک را زده است مگر در اندک مواردی، وجدان و صداقت به سراغش بیایند که آنهم البته سخت بعید است.
به برنامه ریزی برای تمامی این گونه مواردی که برشمردم، "توطئه" می گویند.
یعنی مقدمه ای چیده میشود مخفیانه برای بُرد و انتفاعی دور از دسترس و همواره سعی میشود این توطئه برای همیشه مخفی بماند.
شما توجه بفرمایید که تمام مثالهای بالا در علم و هنر و ورزش و بازی و امثالهم بود که اساسشان صداقت و راستی است؛ حال فرض کنید یک علم داریم به نام "سیاست" که اصل و اساسش دقیقا بر فریب و دروغ استوار است!
پس چگونه ممکن است در این سیاست که «هرکه فریبکارتر، سیاس تر است»؛ ما توطئه گر و مقدمه چین و متقلب و خدعه گر نداشته باشیم؟! اساسا مگر ممکن است.
تمام دنیای سیاست پُر است از فریب و نیرنگ! به قطعیت می گویم که شما یک نفر سیاستمدار "راستگو" بر روی این کره خاکی نمی توانید بیابید! دقیقا همه فکر انتفاع خود یا نهایتا بخشی از هوادرانشان هستند و تازه صادق ترینشان حتی به این موضوع اذعان و اعتراف هم می کنند.
آنوقت توقع دارید که یک انسان عاقل با ذهنی تحلیل گر فقط بنشیند و روایتهای دروغ، آبکی و ساختگی سیاستمداران و بوقهای تبلیغاتی شان و کتابهایی که نویسندگان قلم به مزدشان نوشته اند را باور کند و یا بعنوان منبع تحقیقاتش از آن بهره برد؟!
این چه توقع زشت و پلشتی ست؟
پایه و بن مایه ی سیاست ورزی، توطئه است. حتی در دموکرات ترین کشورها. شما مگر میتوانید خود را بدون عضویت در احزاب یا رفاقت با ارباب جراید مثلا با حُسن اخلاق رای بیاورید؟! بدون خرج مخارج هنگفت ستاد انتخاباتی بزنید. بدون وعده وعید علکی خودتان را در دل رای دهنده جا کنید؟ بدون پشتیبانی رسانه اساسا دیده شوید و ...
تازه این "آ" ی ورود به "آفاق سیاست" است. وقتی وارد شدید تازه هزار و یک ترفند و فریبکاری اصولی یاد میگیرید که حتی اگر قبل از ورود برای خودتان شیطان هم بوده باشید، اکنون بتوانید استاد شوید و شیطان را هم درس بدهید.
اصلا اگر کسی واقعا و از صمیم دل، غیر معتقد به "نظریه توطئه" در سیاست باشد، باید حتما خود را به یک مهدکودک معرفی کند چرا که دقیقا مانند یک کودک چهار ساله خام و کال می اندیشد.
اما برگردیم به ابتدای این مطلب که در تعریف "نظریه توطئه" گفتم : ... در "بسیاری از" و نه "تمام" روایتها...
این مسئله ی مهم را خواستم حتما برایتان شرح دهم بدلیل اینکه سر همین ترم "بسیاری" و "همه"، عده ای براحتی شما را گول میزنند. مثلا با تمسخر کردن شما و زدن اتهام "توهم" و "بی سند" حرف زدنتان، شما را منکوب و مغلوب می کنند و کاری می کنند که تنها به آنچه آنها سعی دارند غالب کنند، گوش فرا دهید.
این تقریبا در همه فرهنگها هست. در فرهنگ خودمان هم کتابی در آمد و سریال بسیار خوش ساختی نیز از روی آن ساخته شد به نام "دائی جان ناپلئون" که قصد اصلی نویسنده از بیان آن داستان این بود که کسانی را که بواقع دنبال یافت کُنه مطالب و اساس واقعی مسائل سیاسی بین المللی هستند را در قالب یک پیرمرد نیمه دیوانه متوهم نشان دهد که دائم خود را در نبردی "دُن کیشوت" وار با انگلستان می دید و دائم میگفت ما هرچه میکشیم از این انگلیس است!
جالب اینجاست که نویسنده این کتاب، یعنی آقای ایرج پزشکزاد، خود دانش آموخته حقوق در فرانسه بود (که حسابی هم در خارج از کشور آموخته بود!) و سپس به استخدام وزارت خارجه ایران درآمد و پس از انقلاب هم باز به فرانسه رفت و دست آخر در یک کشور انگلیسی زبان دار فانی را وداع گفت!
این کتاب و مخصوصا سریال چنان تاثیر عمیقی روی مردم ایران گذاشت که هنوز هم اگر به کسی بگویی ریشه مشکلات عمده یکصد و هفده سال اخیر ما (از زمان کشف نفت) را در روابط جهان غرب خواهان نفت باید جستجو کرد سریع به شما انگ "دائی جان ناپلئونیسم" می زنند.
می گویند همه چیز توطئه نیست.
خب معلوم است که همه چیز توطئه نیست! ما کی گفتیم هست؟ ما میگوییم بسیاری از چیزها و اهم ادبار و سیه روزی ما ایرانیان در قرن 20 و 21 حاصل توطئه سران کشورهای پیروز در جنگ اول و دوم جهانی و سپس حزب دموکرات آمریکا و تروئیکای اروپا بوده است.
پس این یک مغلطه؛ که دیدید چطور باید جوابش را داد: ما نمی گوییم همه چیز سیاست ایران توطئه دیگران بوده است. صد در صد حماقت و عدم فهم شاه و ملا و مردم ما هم مزید بر علل بوده است. کسی در این شکی ندارد. ولی بهرحال توطئه، توطئه است.
تو به یک خر هم می توانی محبت کنی و او را در آغوش بگیری و هم می توانی سوارش شوی و بار سنگین رویش بگذاری و سیخونکش بزنی. در هرحال خر همان خر است ولی تویی که اذیتش می کنی مقصری. اُفتاد؟!!
و اما مغلطه مهم دیگر در این باب:
چون اساس کشف "توطئه"، تشکیک است؛ پس بسیارانی میکوشند تا با تشکیک در بدیهی ترین پدیده های عالم، طرفداران "نظریه توطئه" را ابله جلوه دهند. مثلا میایند و دست میگذارند روی کرویت زمین! و کسانی را که زمین را تخت می خوانند را نیز در دسته بندی "نظریه توطئه" می نشانند که این صد البته مغلطه و اوج نامردی است. یا کسانی را که میگویند آمریکا یوفوها و مردان سبز فضایی را نگهداری می کند؛ یا کسانیکه میگویند جهان بدست یک خانواده میگردد و خلاصه هرچه خل و چل و روانی و مخود است را می آورند و در دسته ی "نظریه توطئه" جای میدهند بلکه "توطئه" های مشخص و مشهود را نیز تحت الشعاع قرار داده و بالکل منکر هرگونه توطئه ای در سیاست شوند.
درحالیکه همه این بازیها یک "غلط اندازی" بزرگ است که باید هوشیارانه رد نمود.
"نظریه توطئه" فقط باید شمول توطئه های سیاسی باشد. در سایر علوم اسمش را بگذارند "نظریه توهم" یا "فرضیه اوهام" یا هرچیز دیگری جز توطئه.
ما فقط به آنچه توسط اشخاص و دولتهای حقیقی (حال چه در سایه و چه در ملا) رخ میدهد و برای عده ای نکبت می آورد و برای عده ای دیگر نعمت، میگوییم توطئه و این از نور خورشید نیز روشنتر است.
وقتی یک شرکت انگلیسی به نام "دارسی" می آید و اولین چاه نفت را در خاورمیانه میان قبایل بدوی کوچ نشین کشف می کند، خب بدیهی است که نمی گذارد شاه آن کوچ نشینان، نفت را برای خودش بردارد و ملی کند. این کجایش نظریه است! این اصل و حقیقت است.
اینکه شاه ما را که داشت باعث ترقی شدید اقتصادی-صنعتی ایران میشد و ژاندارم منطقه، میفرستند بیرون و یک آخوند تعلیم دیده را از فرانسه می آورند و جایش می نشانند تا مملکت را به گند عظما بکشاند، کجایش "نظریه توطئه" است؟! از این حقیقی تر هم مگر میشود؟! مگر خمینی از چاه جمکران پرواز کرد آمد مهرآباد که ما متوهم باشیم و شما محقق؟! مگر همان خمینی، صدام (آن دیگر مهره غرب در منطقه) را شانتاژ نکرد تا جنگی دربگیرد که صدها سال ما و عراق را به عنوان دو ابرتولیدگر نفتی به عقب پرتاب کند؟! اینها توهم است؟! اینها رویابافی است؟! نکند فکر کرده اید قدرت تسلیحاتی سپاه از الله آمده است؟! نه عزیز! کل قدرت موشکی مدرن و سپاه و نیابتی هایشان در منطقه همه و همه از نقشه و خواست و اراده دزدان اروپایی و آمریکایی منابع خاورمیانه آمده به بهانه مقابله با دشمنی فرضی به نام داعش که یک شبه توسط آمریکا در عراق و شام اختراع شد!
نه عزیزان!
اینها توهم نیست!
شما اگر به این واقعیاتی به این وضوح بی اعتنا یا جاهل هستید و تعویض شاه را انقلاب مردم ایران نام می نهید و داعش و طالبان و آخوند شیعه را برآمده از قرآن یا خواست مردم منطقه میدانید، این شما هستید که نه تنها در توهم بسر می برید، بلکه بسی ابله و کج اندیش نیز هستید.
و مستدعی است که خود را هرچه سریعتر اصلاح نمایید البته اگر به قصد و به عمد خود را به خواب حماقت نزده اید...
///////
و باز شاهدی دیگر همین الان از غیب رسید! همین که این نوشتار داشت تمام میشد دانستم که آمریکا، نقشه اسراییل برای حمله به ایران را در یک کانال تلگرامی به فرزندان سپاهی اش لو داده است! دیگر من نمیدانم که آمریکا باید چکار برای سپاه بکند تا بفهمید آمریکا دشمن جمهوری اسلامی و سپاه نیست بلکه پدرخوانده و حامی واقعی آنهاست.
... البته عیبی ندارد.... مهم نیست.... بازهم بیایید و امثال مرا متوهم بنامید. بالاخره شما هم وظیفه ای دارید و حقوقکی... ما هم نه بخیلیم و نه نان بُر... نوش...😎
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر