جستجوی این وبلاگ

۱۳ مهر ۱۳۸۷

سفرنامه تهران (بخش سوم)ا

رسانه ها - راديو و نشريات


(ادامه از اينجا)...برنامه هاي راديو، از تلويزيون متنوع تر است و مي توان غير از پيامهاي اخلاقي و ديني، عجالتن به موسيقي هم گوش داد. البته موسيقي هايي كه از زير راي شوراي نظارت اسلامي-انقلابي به سلامت گذشته باشند. آخر، هر "سازي" اجازه تردد در راديو و تلويزيون ايران را ندارد، تنها سازهايي مجازند كه نوازندگانشان فكر شور و حرارت مخاطبينش را بكنند و زياد با ايشان ور نروند!!

به بياني ديگرمي توان گفت كه موسيقيهاي راك (بيشتر هارد راك) كه از ديد آقايان "ارزش(؟!) ياب" شيطاني اند وگمراه كننده؛ موسيقي كلاسيك هم كه كارش پر كردن برخي وله ها (ميان برنامه ها) است و اصولن شخصيت مستقل و پر اهميتي از ديد علماي فن نظارت، ندارد و به ندرت شما مي بينيد كه يك موسيقي كلاسيك، كامل و با ذكر مشخصات پخش گردد. موسيقي پاپ هم تنها آن نمونه هايي مجاز به پخش هستند كه وزارت ارشادي ها را راضي كرده باشند. چرا كه لابد ملت ايران هنوز بالغ نشده و "‌صغير" است و"ولي و بزرگتر" مي خواهد. خلاصه اينكه موسيقي "جــــيز" است و ممكن است خداي نكرده شور و شعفي ايجاد كند و ملت را لحظه اي از مشكلاتش رها سازد!...كه...اينگونه مباد!!
باز جاي شكرش باقيست كه در "راديو" به دنبال ديدن "ساز" و "چگونگي نواختنش" نيستيم كه همزمان حظ بصري هم ببريم، كه اين قضيه (رويت عمومي ساز) در تلويزيون حدود سي سال است مبدل به جرمي نانوشته شده و ساز بيچاره بايد هميشه يا پشت گلي، دكوري، اكسسواري چيزي مخفي شود و يا وراي محدوده ديد دوربين باشد.
راستي تا يادم نرفته بگويم يكي از چيزهايي كه راديو داشت و تلويزيون هم اخيرن مثل اينكه تبعيت كرده مجري هاي "اولترا مثبت" جوان و چندش آوري است كه تو گويي از كره خاكي سر برنياورده اند و از سياره "رمانتيسم اسلامي" (كه احتمالن يكي از كرات ستاره سهيل است!!) يكراست با سفينه شعار بر رسانه ملي فرود آمده اند. اينجور مواقع اگر زود راديو را خاموش نكنم، يحتمل كارم به جنون مي كشد و بوي خون به مشامم خوش ميرسد!!

در زمينه روزنامه ها، درشت ترين و جنجالي ترين تيترها معمولن (اگر نگوييم هميشه) مختص به اخبار ورزشي (فوتبال) است. در ايران امروز، بيشترين بحث ها و جدل هاي "آزاد" رسانه اي در دايره ورزش انجام ميشود." تنها دايره هاي كه دولت، بي خطر تشخيص داده است براي نقدهاي عمومي". مردم ايران هم از اين آزادي بيشترين استفاده ممكن را مي كنند و تقريبن از هر دو ايراني، يكي خود را كارشناس خبره و نظريه پرداز ورزشي به حساب مي آورد! ورزش اول هم كه فوتبال است و اساسن ورزشهاي ديگر با يك فاصله عظيم، پشت سر فوتبال ايستاده اند. هميشه و همه جا صحبت از فوتبال است و بالطبع روزنامه ها هم نقش بسيار مهمي در اين زمينه ايفا مي كنند*... به كسي چه مربوط كه نفت بشود بشكه اي صد دلار و دويست دلار و تو هنوز زير خط فقر باشي...!!...اين مهم است كه ژنرال قلعه نويي با استقلال چه كرد! امپراطورقطبي از پرسپوليس چه انتظارهايي دارد!؟... آيا اسپورتينگ گيخون قراردادش را بالاخره با خورخه خيمه نز دامبلفسكي باربارا نهايي كرد يا نه؟... چه مـــي كــــنه اين فردوسي پور!....بعله برادر....اينها مهم و "حياتي"** ست وگرنه به من و تو چه از گرسنگي دست به دامان چند شغل شويم!؟...اصلن اين مهمه كه حق ما را كي مي خوره؟! البته كه نه...حرفهايي مي زني اعرابي... و...جالب اينجاست كه همين فوتبال پر مخاطب و جنجالي ما، در دنياي فوتبال (جامهاي جهاني) هيچ حرفي براي گفتن ندارد كه اگر داشت لااقل انقدر دلم به حال خودمان نمي سوخت!

طبق تحقيقات نا كاملم، توجه مردم به مطالب روزنامه ها به ترتيب نزولي شامل اين موضوعات و سرفصل هاست: 1- آگهي ها 2- ورزش يا همان فوتبال! 3- حوادث و سوانح 4-جدول 5-سياست 6-اقتصاد و ...آخر: علم و دانش!

تيراژ روزنامه ها هم با توجه به جمعيت ايران "فوق العاده پايين" است و پرتيراژترين نشريه هم البته از صدقه سر آگهي هايش است كه ابتياع ميشود. اين مبحث تيراژ خود دريايي سخن دارد و با زبان خاموشش به ما مي گويد كه "جايي كه آزادي بيان نباشد، بيان نيز خريداري جدي ندارد".

البته يك چيز خوب هم پيدا كردم كه اين آخر مبحث رسانه ها بگويم كه سفرنامه ام غم نامه صرف نباشد: نشريات تمام رنگي با ورق روغني هم خوشبختانه روانه كيوسك هاي ايران شده اند. خبر خوبيست، اميدوارم مطالب هم كم كم تمام رنگي و روغني بشود و تيراژها هم هفت رقمي و هشت رقمي. به قول معروف "ما كه بخيل نيستيم"...(ادامه در اينجا)
________________________________________
*پربيننده ترين برنامه تلويزيون ايران هم برنامه ايست به نام "نود" كه راجع به "فوتبال" است.
+
**"حياتي" علاوه بر اينكه به معناي مهم و سرنوشت ساز و مربوط به زندگي و غيره است؛ نام خانوادگي مشهورترين خبرخوان تلويزيون ايران هم هست كه در تلفظ "بسم الله الرحمن الرحيم" ابتداي هر بخش خبري، چنان حرف "ر" را شديد مي كشد كه فكر مي كني الان است كه نقطه اي از اندامش جراحتي سخت عظيم بردارد!! و البته واژه هاي مذهبي ديگر مثل "آيت الله" را هم خيلي بانمك مي خواند چنان كه ارتباط اين "غلظت تلفظ" ها را با صفرهاي جلوي رقم فيش حقوقي اش رابطه اي سخت مستقيم "حس" كه نه؛ "شهود" مي كني!!!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سينما؟ تلويزيون؟ دسترسي به جهان خارج؟

داره جالب ميشه ... منتظرم برسه به آناليز فرهنگ عامه

" اينجور مواقع اگر زود راديو را خاموش نكنم، يحتمل كارم به جنون مي كشد و بوي خون به مشامم خوش ميرسد!! "

عالي بود