این قضیه دلیل اصلی نابسامانی سیاسی در کشورهای استبدادیست. عدم مشارکت نخبه گان دگراندیش ، مطمئناً جامعه را به ورطه بحران می آندازد. بازگردیم به مفهوم سیاست. در تعریف فوق دیدیم که سه واژه مطرح می شود که خود این واژه ها را باید یکی یکی باز و تعریف نمود. ابتدا تحلیل انتفاعی. شاید برخی بگویند شرط اینکه تحلیل موضوعی منطقی باشد، اینست که بیطرف و غیر انتفاعی باشد. البته این یک نظر اخلاقیست که بالطبع من نیز آنرا قبول دارم در حالت سوررئالیستی قضیه؛ اما باید توجه داشت که تحلیل سیاسی غیر انتفاعی فاقد راهکار واقع گرا می باشد.
تنها می توان به دیده یک تحلیل به آن نگریست مثلاً از نوع تاریخی که شرط، تحلیل تاریخ است صرفاً برای آگاهی. وقتی یک برنامه ریز یا سیاستگزار بخواهد بر اساس این طرحی را به انجام برساند که همه یکسان از طرحش منتفع شوند، اینکار به دلیل ساختار زندگی بشر عملاً غیر ممکن است و اصولاً هر طرح و نقشه ای عده ای را منتفع و عده ای را متضرر می کند و در زمینه موضوع مورد بحث ما یعنی سیاست نیز، همیشه سیاستگزار در وهله اول می بایست نفع مردم خودش را در نظر آورد برای تحلیل ساختارها. زین روست که واژه انتفاعی را در تعریفم لحاظ نمودم.جهان ما جهان تضادها و متغیر هاست که هیچگونه فرمول جهان شمول مطلقی در آن جایی ندارد و هر کنشی به نسبت عکسش مفهوم دارد. حتی کلمات فوق العاده زیبایی چون پیشرفت تکنولوژی، رفاه و از این دست واژه ها نیز از دید برخی از افراد واژه هایی مفید و زیبا نیست. چه رسد به واژه های جهان علوم انسانی چون عشق، اخلاق، دین، سنت و غیره که در نزد هیچ کسی بار معنایی و مفهوم واحدی ندارند . شما مخصوصاً در جهان پیشرفته از لحاظ تکنولوژی، به تعداد زیادی انسان بر می خورید که پیشرفت بشر را مایه نابودی بشر می دانند. از نابودی اخلاق و هنجارهای اجتماعی گرفته تا نابودی فیزیکی. احزاب نبز در جهان، غالباً خطرات بیولوژیک در اکوسیستمهای طبیعت را ناشی از بسط فناوری و خودخواهی بشر می دانند. هر کارخانه ای که ساخته می شود، تعداد آدمهای بیشتری صاحب آب و نان می شوند، اما به تعدادی بس گسترده تر جاندارانی جز انسان متحمل خساراتی به مراتب فزاینده تری می گردند. حتی این آسیبها در آینده به خود بشر نیز بازگشته و به شکلهای چون: بارانهای اسیدی، نازکی لایه ازن، آلودگی آب، هوا و در کل منابع طبیعی، کم خاصیت شدن مواد غذایی به علت اعمال عملیات باروری سریع و مصنوعی، ناهنجاریهای ژنتیکی و نمونه های فراوان دیگر؛ باعث تولید خسرانهای فوق العاده جدی برایش می گردند. همین تکنولوژی که به دلایل مسائل مطروحه، دشمنان زیادی در بین متفکرین دارد، در عوض دوستان بیشماری نیز دارد.کسانی که از منظرهایی دیگر به این قضیه می نگرند مثل زاویه اقتصادی. به هر روی هر برنامه ای هم نافع است و هم زیانبار. این از خواص دنیای ماست و گریزی هم از آن نیست. حال که دانستیم چرا باید تحلیلمان انتفاعی باشد، به آن دو واژه دیگر می پردازیم که یکی منطق بود و دیگری تاریخ. از بیان این دو عامل برشمرده، منظور بزرگتری مد نظرم هست . می خواستم به دو فاکتور مهم در زندگی بشر اشاره کنم ، یعنی عقل (منطق) و تجربه (تاریخ). ذهن منطق گرا، ذهنی است که معمولاً با افراد زاده می شود و در محیط ایشان نشو و نما می یابد. برای آنکه بدانید که آیا شما از آن جمله افراد هستید یا خیر، کافیست ببینید که در طول زندگی خود، آیا برای قبول هر فرضی، به دنبال بررسی عقلانی آن بوده اید یا صرفاً چون جمعی به آن فرض گرایش داشته اند، شما نیز آن فرض را بر خود لازم دانسته اید؟ بهتر آنست که بنگرید، چند درصد از اعمال و عقاید پذیرفته شده تان در زندگی ( البته آن اقسامی که اجباری نبوده) را قبل از پذیرش، تجزیه و تحلیل ریاضی گون کرده اید؟ (منظور کلی من از تحلیل ریاضی گون، همان مبنای منطق صوری است، یعنی بررسی مینورها، ماژورها و دست آخر هم نتیجه گیری). حال با توجه به جوابی که به این سؤال داده اید، خود بیابید که آیا ذهنی منطق گرا دارید یا خیر و به طریق اولی آیا برای سیاستمداری یا لااقل تحلیل سیاسی واجد شرایط هستید یا خیر! بد نیست افرادی که در ذهن خود ذهن منطق گرا و ثبوتی را تشخیص می دهند، با کمک ریاضیات و اسلوب های منطق صوری، این ذهن را تقویت نموده و مؤثر سازند. در صورت پرورش صحیح، این گونه تحلیل و استعداد (منطقی)، انسان در تمام شئونات زندگی یکی دو پله جلوتر از افرادی قرار می دهد که از این موهبت برخوردار نیستند. کمترین سودش برای فرد اینست که به او احساس آرامش می دهد. آرامش و دل خوشی ای که ازپس حل مسائل به دست می آید. تا اینجا دانستیم که ملاک تبدیل شدن به یک سیاست پرداز نرمال، منطق است. اما غیر از منطق، فاکتور مهم دیگری که یک سیاستگزار بدان نیاز مبرم دارد، فاکتور تاریخ یا آگاهی تاریخی است. تاریخ ا( تجربه ثبت شده دیگران ) به عنوان یک بستر که روی آن فرد میتواند به وضوح، آزمونها و خطاهای گذشته را تشخیص دهد. وقتی از تاریخ به عنوان چراغ روشنگری برای فردا یاد می کنیم، به بیراهه نرفته ایم. با استفاده از ابزار تاریخ می توان جلوی بسیاری از طرحهایی که نتیجه منفی آن از قبل معلوم است را سد کرد. البته وقتی ما از ابزار منطق به عنوان پیش نیاز بهره می بریم، تحلیل تاریخمان نیز منطقی خواهد شد. یعنی جریان تاریخی را در ظرف مکان و زمان خود سنجیده و بهترین نتیجه گیری را از آن به دست می آوریم.(ادامه دارد).ا