
توضیح اینکه وقتی انسان زاده می شود، یکسری آزادیها جبراً با اوست و آنرا نمی توان از وی سلب کرد. مثل آزادی تنفس ، تعقل و خصوصیات ژنتیکی ( توارثی ). پس آزادی از صفر آغاز نمی شود بلکه دارای یک حد اقل است که بی اختیار با انسان متولد می شود. این حیطه را من درشکل بالا با شماره 3 نشان داده ام. با یک مثال ملموس دیگر برای آنان که خوب این قسمت را در نیافتند،میتوان مسئله را روشن نمود. مثلاً انسانهایی که با انواع و اقسام بیماریها اعم از جسمی و روانی زاده می شوند. این افراد به خودی خود دارای حد بسیار پایین تری ازآزادی نسبت به همنوعان سالمشان هستند. کسی که با ناراحتی قلبی به دنیا می آید این آزادی را ندارد که از کارهای هیجان انگیز لذت ببرد و کسی که نا بینا به دنیا می آید، آزاد نیست تا از مناظر طبیعت حظ بنماید. برگردیم به ادامه مبحٍث؛ به مرور با رشد آدمی،حیطه آزادی های او نیز افزایش یافته به محدوده بعدی (در شکل بازه 1 ) می رسد. تا این محدوده، نه تها برای وی درجه آزادی افزون می گردد، بلکه امنیت وی نیز به همین ترتیب رو به تزاید می رود. این همان حد مورد نظر من است که از آن به عنوان حد مجاز آزادی یاد می کنم که حدی کاملاً قراردادی است که آنرا قوانین بشری باید تعیین نمایند. از اینجا به بعد درست است که باز تا حد 2 در شکل، می توان درجات آزادی را افزون کرد؛ اما این افزایش با کاهش امنیت اجتماعی مصادف خواهد بود که نه تنها ضامن رفاه نیست بلکه به عکس، مغایر آن است. در اینجا لازم به ذکر است که اگر چه خیلی ها می اندیشند که آزادی حد و مزی ندارد و انسان به واسطه اختیاری که اسطوره و دین برایش تجویز کرده، قادر است کلیه خط و مرزها را در نوردد! اما متاسفانه یا خوشبختانه اصلا به شماره 4 "آزادیهای نا ممکن" (در شکل) حتی نمی توان نزدیک شد!! شاید بگویید مغز انسان یا به عبارتی تصوراتش حد و مرزی ندارد. در صورتی که باز هم اینچنین نیست!مثلا بشر هیچگاه نمی تواند هیچ چیز را بدون در نظر گرفتن مرجعی دیگر تعریف نماید. با همین مثال کوچک از این قسمت عبور می کنیم که در اینجا هر چه بیشتر بایستیم خود را معطل نموده ایم!! ادامه دارد...ا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر