جالب اینجاست که حتی تنها کشور دیگر جمهوری اسلامی یعنی پاکستان، به یک شیوه مشترک با جمهوری اسلامی ایران، اداره نمی شود. یعنی حتی دو جمهوری از نوع اسلامی هم مانند هم نیستند ( می دانیم که رئیس جمهور پاکستان رهبر دینی و دنیوی مردمش نیست ). پس با یک نظر اجمالی میبینیم که این سیستمهای حکومتی کشورها نیست که در درجه اول اهمیت برای مردمانشان قرار دارند؛ بلکه توجه و یا عدم توجه به خواسته های شهروندان توسط دولت هاست که میزان رفاه شهروندان را تأمین می نماید. اگر مردم، در حکومت تیرانی (پادشاهی مطلق)هم احساس رفاه و امنیت نمایند؟! بی شک به این نوع حکومت سمپاتی نشان خواهند داد.
بررسی حکومتهای سوسیالیستی، به اصطلاحً کمونیستی ( زیرا کمونیزمی که مارکس واضعش بود هنوز به مرحله عملی نرسیده است )، فئودالی، تئوکرات و دیگر اقسام حکومت را می توانیم سریع تنها نام برده و از کنارش بگذریم؛ چون همانطور که گفتم، نام شیوه حکومت، ملاک نیست؛ آنچه که مهم است، درجه رفاه هر چه بیشتر شهروندان و یا بررسی یوتیلیتار( بیشترین منفعت، برای بیشترین نفرات) است. پادشاه های قبیله ای، امپراطورها دیوان سالار، دموکراسهای کوچک سنتی، دولت شهرها، آریستوکراسی و الیگارشی سنتی هم که امروزه یا منقرض شده اند و یا در مقیاسهای فوق کوچک موجودیت دارند. اما بیاییم با هم مروری نماییم بر اینکه چگونه میتوان سیاستی اتخاذ کرد که جامعه را به سمت رفاه برد. تردیدی نیست که انسان اصولاً به دنبال رفاه است. سیر تاریخ تکامل و تمدن انسان نشان می دهد که هماره بشر در پی یافتن سیاستی بوده است که رفاه خود یا اطرافیانش را با آن تضمین نماید. حال اگر این رفاه و آسایش را اکثریت یک جامعه داشته باشند، آن جامعه منطقاً جامعه ای سالم و ایده آل است. می خواهم عناصر اصلی
رفاه را با شما قسمت نمایم:ا
ا1. اقتصاد پویا
ا2. آزادی
ا3. روابط مسالمت آمیز بین المللی
ا4. امنیت
ا5. آموزش مدرن
ا6. رسانه های آزاد و بیطرف
ا7. عدالت نسبی
ا8. بهداشت فراگیر
ا2. آزادی
ا3. روابط مسالمت آمیز بین المللی
ا4. امنیت
ا5. آموزش مدرن
ا6. رسانه های آزاد و بیطرف
ا7. عدالت نسبی
ا8. بهداشت فراگیر
این هشت فاکتور اصلی به اضافه موارد کوچکتر دیگر، می توانند سبب ساز رفاه در جامعه باشند. گفتم که به نظر من هدف از هر نوع سیاستگزاری در وهله اول باید انتفاع شهروندان باشد؛ آن تحلیلی که به رفاه بیانجامد، آن تحلیل واقعی سیاسی است.در اینجا سعی می کنم، مواردی را که برای یک جامعه مرفه بر شمردم، به اختصار شرح دهم. اقتصاد سالم : اقتصاد ، دانش چگونگی به دست آوردن پول، حفظ و گسترش آنست. یا بنا به تعریفی نه چندان خوشایند اما واقعی، اقتصاد در حال تبدیل جهان به پول است. در هر حال اقتصاد، یکی از مهمترین مقولات زندگی بشر است. بحث در مورد اقتصاد بسیار گسترده است اما تشخیص اینکه آیا اقتصادی سالم است یا بیمار، کار چندان مشکلی نیست. با یک دید عمومی به وضع معیشت افراد جامعه و میزان نیروی کار، قدرت خرید مردم و میزان درآمدهای یک مملکت اعم از داخلی و خارجی و میزان سرمایه گذاریها میتوان بررسی کرد که آیا اقتصاد در دست اقتصاددانان خبره است یا گروههای فرصت طلب و سودجو و یا ناوارد آنرا قبضه کرده اند.اگر جامعه مورد نظر، دارای منابع و ذخایر مالی و اصلاحاً پشتوانه های خوبی باشد برای ایجاد فضاهای داد و ستد تجاری و فرصتهای شغلی متعدد و متنوع، بالطبع اکثریت مردم در این سرزمین نباید از لحاظ مالی و سطح درآمد مشکلات زیادی داشته باشند. اما اگر با توجه به موارد فوق ، عده کثیری از ملت هنوز در رفاه مالی نباشند و حتی در فقر زندگی کنند باید به دنبال شکافهایی گشت که بین پول و مردم به وجود می آید. این شکافهای پول خوار غالباً متصل به دولتها هستند. به این صورت که یا مافیاهایی هستند که به دولتها باج می دهند و یا خود مستقیماً از اجزای حاکمیتند. من معتقدم که مام زمین به فرزندانش به اندازه کافی از ثروتهای خود بخشیده تا محتاج به جای دیگری نباشند! از نفت و گاز و معادن زیر زمینی بگیرید تا جنگلها و زمین های بایر و منابع انرژی که واقعاً کمتر مکانی را می توان یافت که مردمانش از کل این نعمات بی بهره باشند. پس به جای فحاشی به زمین و زمان که غالباً توسط فقرا صورت می گیرد باید به آنان گفت که این فلاکت خود را در میان هم نوعانشان جستجو کنند نه طبیعت! سیاست مورد بحث ما که هدفش تأمین رفاه است ؛ ابتدایی ترین هدف خود را باید به این امر متمرکز سازد که چگونه باید شکافهای موجود میان ثروت و جامعه را مانیتور نموده،
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر