ما و خارج نشینی
با ما ایرانیان
چه زشت و موهن رفتار میشود
چون جانیان
جنگ و خصم و دشمن
کردار میشود
با مردمی که هستند اهل سلوک و شعر
چون خائن
و یا قاتل
بالفطره
گفتار میشود
ما سخت در عجب که چه بود ست جرم ما
هم در وطن و هم برون ز مرز
همین کار میشود
دائم کسان به ما زنند
نیش آتشین
که اسفندیار
هم به درد
زخمش
بیمار میشود
از ظلم حکومتگران فرار کرده ایم
در سرزمین غیر بین که نسل ما چه
خوار میشود
ما در وطن اسیر و به وقت گریز نیز
قهر است جای لطف
ز هر سو فقط
نثار میشود
آهنگری به
بلخ گنه
کرده ای عجب
که مسگری به
شوشتر چه بی گنه
به دار میشود
در عالم
منطق ندیدم کی
و یا کجا
شخصی به جای شخص دگر مجرم و
بدکار میشود
این نیست رسم میهمان
نوازی غربیان
گه زین به پشت وپشت به زین گه
به
روزگار میشود
گیریم غربی اند و مغایر ز رسم ما
ای شرق نشینان به شما پس چه این
اطوار میشود؟
با ظلم به میهمان
نشود دردتان دوا
از قهر و اشک او جهانتان که بدتر
تار میشود!
دردا که مشرقی بجای فعل خوب غرب
هر دم پی افعال بدش رفته و
ادبار میشود
غربی به رویمان زند برچسب تروریست
غافل که ز تدبیر خودش غرب
گرفتار میشود
انگار نه انگار هم ایشان سبب شدند
با حذف شاه، دیو نفاق و جنون
بیدار میشود
ملای بد سگال سیه روی و زشت خوی
آتش به جان ما زد و پیش غرب؛ چو
پرگار میشود
لیک دل چو آفتاب منور بود از آنکه
ایران؛ عاقبت مکان
نسل خوش
افگار میشود
در آن زمانه
ما به جهان بانگ می
دهیم
با هر کسی به نسبت شخصیتش
هنجار میشود
به ملیت و جنسیت و رنگ و زبان نیست
با "فعل" شخص
، ماهیتش ثبت و
آشکار میشود
ای کاش آدمی برسد به این نظرگاه:
«آیین نیک و خلق نکو است که
ماندگار
می شود»